TABOOTE ESHGH
be salamatye kasi ke hezar bar shekast ama shekastan balad nabod..

بالاخره منم عاشقش شدم

 

ولی نه خیلی زیاد

 

اوایل دوستم بهم میگف جوابشوچی بدم

 

ولی دیگه به هیچ کس حرفی نزدم و

 

خودم جوابشومیدادم

 

اینقددوستم داشت که اگه بهش میگفتم

 

بمیربخاطرم میمرد..

 

*************************

مامان هستی گوشیوازش گرفت

 

وگاهی محمدسراغشوازمن میگرفت

 

ولی یکی دوبارهم باتلفن خونه به محمدزنگیده بود..

 

ایناازهم دست نکشیدندتایه سال

 

که محمدگف باهستی میخام تموم کنم

 

گفتم چرا؟؟؟

 

مثل اینکه شماره پسرعموم روبه بهونه ی یکی ازدوستاش

 

گرفته بودبهش زنگیده بود

 

وهستی دخترمنظمی نیست

 

ودنبال آزادیه

 

دوسه بارهم محمدبهش گفته بودکه دوست ندارم

 

این تیپو بزنی واین مانتوکوتاه روتنت کنی

 

یاموهاتوبذارداخل..

 

ولی هستی چن روزاول قبول میکردودوباره یادش میرفت

 

واسه همین محمدقیدشوزد..

 

البته ناگفته نمونه وقتی پسرعمم نیما(پسرخاله محمد)

 

واسه اینکه بفهمه هستی خوبه یانه

 

میزنگه به هستی ومیگه حالاکه

 

باپسرخالم بهم زدی

 

بیابامن ومن دوستت دارم و..

 

هستی قبول میکنه

 

ونیمابه محمدمیگه که اینی که دوستش داری ارزش نداره

 

ومحمدازبقیه دوستاش هم میپرسه و

 

واقعاپی میبره که هستی دخترخوبی نیست.

 

وواسه همیشه جدامیشن..

 

اماداستانشون ادامه پیدامیکنه

 

تا....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

 

پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 22:43 :: نويسنده : tanha

 

سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : tanha

منم دیگه خسته شدم

 

این موضوع اینقدادامه پیداکرد

 

که آرش کم کم شروع به نامه دادن کرد

 

یه روز نامه روگذاشت لابه لای درخونه همسایمون

 

که دوستم فهمیدورفتم بهش گفتم

 

دوباره چندروزبعدکه میرفتم خیابون

 

بادوستش اومد یه شاخه گل ویه نامه پرت کرد!!!!

 

ازبس اعصابم ازدستش خوردشده بود

 

نامه روبردم وتوکوچه سوزوندمش

 

راستش ماازبچگی تومحله باهم بازی میکردیم

 

اینقدازش خاطره دارم که نگووووووووووووو

 

ایناهمش گذشت تااینکه من موبایل خریدم

 

فرداشبش یکی بهم اس داد

 

که خانم...من قصدم مزاحمت نیست

 

ومنومیشناسی ومن شمارومیخامووازاین حرفاکه

 

کلاپسراالبته98درصدشون واسه خام کردن دخترامیزنن

 

زدومن جوابشوندادم بعداس داد

 

توروخدا ج بده من آرشم

 

واسش نوشتم شمارموکی بت داد

 

گف نمیگم

 

خودم میدونستم محمدداده ولی اون بعدش گفت من

 

یواشکی شمارتوازگوشی محمدبرداشتم

 

من حرفی به محمدنزدم

 

البته اون ازخداش بودمن آرشوقبول کنم

 

راستشوبخاییداین التماسو اصرارآرش حدود3سال طول کشید

 

3سال مدام اس میدادوالتماس میکرد

 

ولی من  فقط گاهی ج میدادم

 

واونم درحداینکه برودنبال زندگیت آرش من تورونمیخام

 

چرانمیفهمی ازت بدم میاد

 

دست ازسرم بردار.....

 

مسیرمدرسه آرش بامن یکی بودهرروزصبح

 

پشت سرمن میومدووقت برگشت هم بامن برمیگشت

 

هرجامیرفتم تعقیبم میکرد،

 

هرروزقربون صدقم میرفتهمیشه

 

بهم میگف مواظب خودت باش

 

  همینجوری سروسنگین برووبیا.

 

اینطوری ادامه پیداکردتااینکه...

 

((شایدهرکی اینوبخونه بگه همه ی عشقادروغه

 

ولی زودتصمیم نگیریدهمه میگن عشق آرش واقعاپاکه!!))

 

 

 

 

     

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:, :: 19:22 :: نويسنده : tanha

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان TABOOTE ESHGH و آدرس tabooteeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 39
بازدید کل : 14626
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

کد متحرک کردن عنوان وب